کردها و ناسیونالیسم کور، فارسها و شوینیسم عظمت طلبانه
17 May 2011
ابراهیم جهانگیری اگرچه وارد چنین مبحثی ممکن است در این شرایط
به نفع جنبش آزادیخواهی مردم ایران نباشد، اما بالاخره روزی را باید تعیین کرد و
وارد چنین مقولهی شد که به باور من حساسترین بحث و واقعی ترین مقولهی است که
بیدرنگ و شفاف باید به آن پرداخت. در طول تاریخ معاصر همیشه روشنفکران مرکز نشین و
خود محور کردها را به نگرشهای ناسیونالیستی تنگ نظرانه متهم کرده اند. اگر انصاف
را رعایت کنیم میتوان اقرار کرد که شاید در گذشته دور این بینش و نگرش در مورد
کردها تا اندازهی درست بوده باشد اما دیر زمانی است که کردها به واسطه
برخورداری از احزاب مترقی و داشتن شخصیتهای برجسته سیاسی در این احزاب با این
اندیشه فاصله گرفته و واقعیات را آنگونه که باید تحلیل میکنند. با این حال
هنوز هم کسانی هستند که کردها و ناسیونالیسم کردها را تنگ نظر و عقب افتاده
میبینند و در این راستا احزاب ماورای چپ گوی سبقت را از دیگر شوینیستها ربودهاند و
در بسیاری موارد خود با ناسیونالیستهای ملت برتر و در واقع با حکومتهای سرکوبگر چه
در گذشته و چه در حال علیه کردها و ناسیونالیسم ستمدیده تبانی کردهاند.
سلاح سرکوب حاکمیت ملت برتر در سرکوب کردها و دیگر ملتهای ساکن ایران را میتوان در
اتهام تجزیهطلبی و نسبت دادن آن به کردها و دیگر ملتهای ایران بطور برجسته دید.
اگرچه از نظر نگارنده این متن تجزیهطلبی نه یک اتهام بلکه یک حق مسلم ملتهای
تحت ستم است. هر کجا که صدای آزادیخواهی و برابری کردها، چه برای خودموختاری و چه
در تبیین برنامهی در چهارچوب حکومت دیموکراتیک فدرالیستی طنین انداز شده است،
روشنفکران تمامیت خواه ملت برتر فریاد وطن پرستی سر داده ونگرانی عمیق خود را از
به خطر افتادن تمامیت ارضی ایران عزیز ابراز داشتهاند. غافل از اینکه اگر قرار
است فرد یا افرادی روند تجزیه ایران را تسریع کنند آن فرد وافراد، کردها و دیگر
ملیتهای ساکن ایران نیستند بلکه عدم درک واقعیتهای موجود و عدم اقرار به بوجود
ملیتهای مختلف و تنوع ملی در ایران خود زمینه ساز باڵقوه تجزیه ایران بوده و
هست. اصرار عجیب و غریب بخشی از روشنفکران فارس بر ایرانی بودن و یک ملیت قلمداد
کردن ساکنان ایران چیزی نیست به جز انکار واقعیات ملموس و انکار ناپذیر تنوع ملی در
ایران. در برخی موارد حتی روشنفکران اسرار دارند که کردها دم از کرد بودن خود نزده
و اگر نیز در این باره سخنی دارند باید بگویند ایرانی کرد؟! در اینجا به ناچار این
سوال را مطرح میکنم که حاکمان ملی گذشتهو حال ایران چه گلی به سینه ما کردها
زدهاند تا قبل از کرد بودن به ایرانی بودن خود افتخار کنیم؟ چه برکتی از این
ایرانی بودن نسیب ماشده است که ما کردها به آن افتخار کنیم؟ آیا سهم و نسیب ما از
حاکمان ایران زمین به جز زندان و شکنجه و اعدام بوده است؟ اگر جواب منفی است لطفا
یکی از دوستان منکر ملیتهای گوناگون در ایران مرا مطلعع سازد. در زمان شاه زندانهای
حکومت بدون وجود کردها لطفی نداشت، چوبههای دار در مهاباد برای قازیها را کردها
هرگز از یاد نخواهند برد! و در حکومت عدل علی و اسلامی کنونی نیز همگان شاهد سهم بسزایی
هستند که از برکت ایرانی بودن و اسلامی بودن نسیب ما کردها میشود! اگر این
گفتهها واقعیتی انکار ناپذیر هستند پس دلیلی ندارد که کردها خودرا قبل از کرد بودن
ایرانی بدانند. اگر ایرانی بودن نیز این چنین هزینههایی را رو دست کردها بگذارد واین
هزینهها تمامی نداشته باشد ، آنگاه نسل حاضر و آینده به یقین آماده پرداخت
چنین هزینههایی برای ایرانی بودن نخواهند بود
|
No comments:
Post a Comment