سخنی با الهە بقراط ابراهیم جهانگیری
سیاست اگر هنر ممکن است بعضی اوقات بە هنر مصلحتها
نیز تبدیل میشود، چطور میتوان تحلیل کرد تا این سیاست با مصالح فرد تحلیلگر همخوانی
داشتە باشد ظاهرا خود بە هنر دیگری در سیاست تبدیل شدە است! اگرچە این تحلیل با واقعیتها هم همخوانی نداشتە
باشد اما نویسندە و تحلیلگر مورد نظر کوشش دارد تا نظریات خود را با ادلەای کە
ارائە میدهد اثپات کند. عجبا خانم الهە بقراط نویسندە روشنفکر و ریز بین نیز چنین
کردەاند و چشم بر واقعیتها بستە و گاه گاهی تنها نیم نگاهی بە آن دارد و بس.
ظاهرا
توهم تئوری توطئە تنها مختص روشنفکران مدافع حکومت اسلامی نیست بلکە متاسفانە این توهم
مانند ابر تیرەای بر بینش و نگرش روشنفکران اپوزیسیون نیز سایە افکندە است. خانم
بقراط نیز در همان راهی گام نهادەاند کە تحلیلگران کلاسیک و خود محور بین چندین
سال است این "تئوری توطئە" را بە مانند فاکت و دستاوردی گرانبها برای سرکوب آزادیخواهان و مبارزان دگراندیش همیشە
در چنتە دارند. خانم بقراط این چنین نوشتەاند.
"از توطئه تا سیاست
بر چنین چشمانداز ناخوشایند و
خطرناکی در دو سه سال اخیر بحث «تجزیه ایران» از یک سو در شکل «تئوری توطئه» و از
سوی دیگر به عنوان یکی از سیاستهای محتمل منطقهای و جهانی مورد مجادله قرار
گرفته و میگیرد. مرز «تئوری توطئه» و «سیاستهای عملی» اما در
بسیاری موارد به شدت شناور است."
بعدا خانم بقراط اینگونە ادامە میدهند
"
حالا کسانی که میخواهند این خاک را با اهالی آن در مرزهای کنونیاش حفظ کنند،
کار عجیب و غریبی نمیکنند. عجیب، سخنان و شعارها و ادعاهای آن کسانی است که به بهانه
«انسان» به دنبال جدایی «خاک» و «زبان» خودشان از بقیه هستند و ثابت میکنند که «خاک»
و «زبان» اتفاقا برایشان مهمتر از «انسان» است! آنها به دنبال تجزیه «خاک» هستند،
پس خاک برایشان مهمتر از انسان است. به دنبال تجزیه «زبان» هستند، پس زبان برایشان
مهمتر از انسان است. آنها نمیخواهند بر «انسان» ساکن این مناطق نام جدیدی بنهند بلکه
میخواهند بر خاک، نام یک سرزمین مستقل بنهند! پس مرزهایشان برایشان مهمتر از انسان
است. آنها نمیخواهند بر رنج انسانهایی که در این محدوده معین از خاک، در مرزهای ایران
زندگی میکنند، نقطه پایان نهند."
من در عجبم کە شما انسانیت را ملاک این نوشتە
قرار دادەاید اما در عمل و در سوابق شما ودوستان
شما من از این انسانیت چیزی ندیدەام یا آنگونە کە در خور و شان انسانیت باشد
ندیدەام. آیا درهمین چند روز گذشتە کە سالگرد بمباران شیمیایی حلبجە بود چند نفر از
شما و دوستانتان در آشکارو برملا کردن این
جنایتها و در همدردی با این انسانهای ستمدیدە دست بە قلم بردید؟ آیا در همین ایرانی
کە شما از آن سخن میگویید و در ارتباط با کشتار کولبران کرد کە مطمئن هستید آنان نیز
انسانند کدام کمپین و کارزار ضد رژیم را براه انداختەاید و کجاست آن صدای انسان دوستی
شما و یاران طرفدار حفظ تمامیت ارضی؟ آیا بە یاد دارید در حملە یکی دو سال گذشتە سپاه
پاسداران بە کوههای قندیل و برای سرکوب نیروهای پژاک و کشتار جوانان کرد، دوستان شما
چە مقالاتی نوشتند؟ در تلویزیونها چە گفتند؟ آیا
بەیاد دارید لیبرالترین انسانهای ایران زمین در تائیید این حملات و کشتار جوانان
کرد چە با آب و تاب مینوشتندو میگفتند؟ پس آنزمان انسانیت کجا بود؟ واقعا انسانیت را
چە شدە است کە هرکسی بە میل خود آنرا تجزیە و تحلیل میکند؟
چرا آنها دیگر نمیخواهند بر رنج انسانهایی کە(
"در این محدودە معین از خاک، در مرزهای ایران"! زندگی میکنند نقطە پایان
دهند)؟ اتفاقا آنها خیلی راهها را امتحان کردند، بە شیوەهای مختلف روی آوردند تا
زمامداران امر را وادار کنند ستم و تبعیض ملی را از میان بردارد، اما چە در گذشتە و
چ در زمان کنونی بە آنها دروغ گفتند، در حقشان ستم کردند، خیانت کردند، قازیها را در
فروردین ١٣٢٦ و در میدان چهار چراغ دار زدند، قاسملو را بر سر میز مذاکرە بە گلولە
بستند، شرفکندی را در آلمان ترور کردند، شهرها و روستاها را بە رگبار گلولەهای توپ
و خمپارە بستند، در قارنا و قلاتان و اندرقاش، خیلی از روستاهای کردستان قتل و عام
و نسل کشی براه انداختند. در سنندج، در سقز، در پاوە و در بانە و مریوان و بیشتر شهرها،
چوبەهای دار بر پا کردند. فرزاد کمانگر شاعر و انساندوست واقعی را بە اتهام واهی دار زدند، کبودوندها را
در سیاهچالها حبس کردەاند و الخ. بلە خانم
بقراط اینها تصویر بسیار کوچکی است از مرارتهایی کە بخشی از مردمان این سرزمین مشترک
بە لطف همزیستی در یک محدودە چغرافیایی با ایران و ایرانی نسیبشان شدە است. ما
خاطرات بسیار تڵخی در این بارە داریم، تلختر از زهر! زدودن این خاطرات تڵخ و
ناگوار کار من نیست، کار شما و دوستان شماست، کار روشنفکران و آزادیخواهان فارس
است و بس.
سخن آخر با خانم بقراط
با تمام احترامی کە من بە خانم بقراط و
نوشتەهایش دارم اما تا زمانی کە روشنفکرترین قشر جامعە ایرانی در بینش و نگرش خود در
ارتباط با ملتهای ساکن محدودە جغرافیایی ایران تغییر جدی و کمی و کیفی بە وجود نیاورد
دولت مرکزی نشات گرفتە از این نگرشها همان رفتاری را در حق ملتهای ساکن این سرزمین
مشترک انجام خواهد داد کە در گذشتە انجام دادە است و قطعا این نگرانی یعنی احتمال تجزیە
از نظر شما و یا مستقل شدن ملتهای داخل محدودە ایران زمین از نظر اینجانب بە شدت وجود
دارد. اگرچە دوستان فارس انگار آرام آرام واقعیتها را حس میکنند اما هنوز تا درک درست
و منطقی این واقعیتها فاصلەها هست. من تا بە حال از هیچ نویسندە و روشنفکر فارس ندیدە
و نشنیدەام کە ایران و مردمان ایران را آنچنانکە هستند تبیین کنند، من جملە ما اهالی
منطقە مرزی ایران هستیم! ازنظرخانم بقراط. اما ما نام و نشانی داریم، این منطقە نیز اسم و رسمی
دارد و وجود دارد. چرا از بردن نام و نشان واقعی آن ابا دارید؟ ما کرد هستیم و در کردستان
زندگی میکنیم. منطقە ما کردستان است و تا بە حال بە نام کردستان ایران شناختە شدە است.
پیشنهاد میکنم مارا آنچنانکە هستیم درک کنید، قبول کنید. زیرا در هر صورت ما وجود داریم
و وجود ما فعال و انکار ناپذیراست.
و در نهایت خانم بقراط کە مطمئنا تا بە حال از مخالفان سرسخت اوجالان و
کردهای ترکیە بودە است مقالە خود را بە نفع دیدگاههای خود این چنین خاتمە میدهند
" سیاست زمامداران ترکیه را باید تأیید کرد که با پیام سیاسی و
صلح آمیز عبدالله اوجالان از رهبران کردهای آن کشور در نوروز امسال، طرفداران تجزیه
طلبی در ایران را نیز دچار مشکل ساخت."
نوشتە خانم الهە بقراط
No comments:
Post a Comment